روز تولدم
6 مهر 95 سی و یک سالم تموم میشه و وارد سی و دو سالگی میشم باورم نمیشه اینقدر زود وارد دهه چهارم عمرم شدم . دیگه نه روز تولدم ، نه سالگرد ازدواجم و نه حتی عید نوروز هیچ کدوم خوشحالم نمیکنه چون هشون گواه این هستن که یک سال به عمرم اضافه شده یکسال پیرتر شدم و به آرزوم نرسیدم. بهترین سال های عمرم در حسرت و انتظار گذشت. سال هایی که می تونستم برای فرزندم مادری جوان و شاداب باشم با ناراحتی و غصه گذشت. 4 آبان هم چهارمین سالگرد ازدواجمه یادش بخیر صبح زود با هزار امید و آرزو بیدار شدم و رفتم آرایشگاه اون شب زیباترین دختر مجلس شدم خودمم باورم نمیشد اینقدر توی لباس عروسی زیبا بشم . شب قشنگی بود همه چی عالی . برعکس بقیه عروسها هیچ استرسی و ن...
نویسنده :
زینب
13:36